شعری از داود محبی زاده گشتی
مامادسن دستهای مامایی
باهاری گوی سر ک نشی سر حرف بهار که بنشینی
وا کارون همه مکرده میگوید همه ی کارها را من کردم
مرا چمونی ... به نظر من
دد ماما دسن دستهای مامایی مادر
اگه مبین اگر نبودند
توم جارکیله خزانه ی نشا ( شالیزار )
خردن این بی سقط جنین میکرد.
داود محبی زاده گشتی - فروردین نود و یک
+ نوشته شده در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 10:35 توسط تالش گشتی
|